کتاب فلسفه ام درد می کند اثر پیام بخشعلی نشر ماهوی خورشید
کتاب فلسفهام درد میکند به قلم پیام بخشعلی، دربردارندۀ مجموعهای از داستانهاى کوتاه رادیویی به همراه چند داستان دیگر با موضوعات اجتماعى، فلسفى و عاشقانه است.
پیام بخشعلی گوینده و نویسندهی رادیو، بیشتر در این مجموعه داستانهای رادیویی خود را گنجانده و در لابلای آنها داستانهای غیر رادیویی خود را با فضایی متفاوت قرار داده است.
داستانهای رادیویی شاهکارهای ادبیاتی نیستند. قصههایی هستند از جنس مردم، ساده، راحت، روان و… قصههایی از زندگی شما و همهی آنها که در نیمه شبهای رادیو همراه با قصه میشوند.
آدمهایی که در عصر اینترنت هنوز گوش به رادیو میسپارند همانهایی هستند که دنبال ردیف کردن کتابهای هم قد توی کتابخانه شان نیستند و فقط همراهی میخواهند در میان روزهای شلوغشان که اگر وقتی شد توی تاکسی، مترو، یا وقت انتظار برای یک قرار به آرامی از جیب و کیفشان کتاب را بیرون بکشند و چند دقیقهای همراه حال و هوای نویسنده شوند.
در بخشی از کتاب فلسفهام درد میکند میخوانیم:
تبعید چیز عجیبیه! آدم نه زندانیه نه آزاد. نه اونقدر آزادی که بری اونجایی که دوست داری و نه اونقدر دور و برت دیواره که نقشهی فرار بکشی. گمونم اگه اوین بودم تا حالا یه جوری فرار کرده بودم. اما لعنت به این آزادی نیمبند که دیگه حتی سروان سعادتی هم باور نمیکنه بتونم فرار کنم.
چند روز پیش دیرتر از همیشه برای امضای دفتر حضور و غیاب رفته بودم که دیدم جای من امضا کرده.
بهش گفتم نترسیدی فرار کنم؟
خندید و گفت: «کجا میخوای فرار کنی؟ اصلا کجا رو داری که فرار کنی؟ پات به تهران برسه، رفقای خودت سرتو زیر آب میکنن.»
راست میگفت… شاید اگه جایی برای رفتن داشتم هیچوقت تو این خرابشده نمیموندم… .
اما این قبرستون، این قبرستون لعنتی که مردهشور خونهی قدیمیشو دادن برای من، انگار بخشی از شکنجهی این زندون بی در و پیکره.
بعضی شبا که روی سنگ مردهشورخونه، که حالا شده تختم، میخوابم، احساس میکنم یکی داره نعشمو میشوره و لیف میکنه. میخوام تکون بخورم و فرار کنم اما انگار فلج میشم. هر بار یه نفرو تو کالبد مردهشور میبینم. همَشون همون آدمای توی لیست هستن؛ همونایی که به ساواک لو دادم…
دیدگاه
هنوز نظری داده نشده است